اشعار طنز

دنیای من

دوستانه وشاد

 

گفتا ... گفتم
گفتا به خنده : "جاشه ؟ "
گفتم که : " آره ! جاشه "
گفتا : " کسی نباشه ! "
گفتم به خنده : "باشه ! "
گفتا که :" پایه هستی ؟ "
گفتم که : "آره هستم ! "
گفتا :" بلوف بستی ؟ "
گفتم که : "نه ! نبستم "
گفتا که : "خرده شیشه ؟"
گفتم که : "گاه گاهی "
گفتا :"کجای کاری ؟"
گفتم :"سر دو راهی "
گفتا که : "از سیاست ؟"
گفتم : "نظر ندارم "
گفتا که : " از زد و بند ؟"
گفتم : "خبر ندارم "
گفتا که : " تیپ دارم ؟ "
گفتم که : "آره ! داری "
گفتا : "شبیه چی چی ؟ "
گفتم : "ته ِ خیاری ! "
گفتا : "ببین که صافم ؟ "
گفتم که : " آره ! صافی "
گفتا : "شکم ندارم ؟! "
گفتم : " نه ! بی خلافی ! "
گفتا : " تو می پسندی ؟! "
گفتم : "چه فرق دارد ؟! "
گفتا : " دلت چه گوید ؟! "
گفتم : " نمی گذارد ..."
گفتا : " چرا مجرّد ؟ "
گفتم : "چرا تاهّل ؟ "
گفتا : "چرا رهایی ؟ "
گفتم : "چرا تحمل ؟! "
گفتا که : " عشق پس چی ؟"
گفتم که : "حاصلش چیست ؟"
گفتا : " نظر نداری ؟! "
گفتم : " اگر که بد نیست ..."
گفتا : " نگو به دیوار "
گفتم : " اگر بگویم ؟! "
گفتا : " لولو بیاید "
گفتم : " خودم لولویم ! "
گفتا : " ستاره جانم ! اعظم ! بهاره ! فاطی ... ! "
یک دفعه از همین جا
کردم قشنگ قاطی !
گفتا : " شوم فدایت ! "
گفتم : " تنور یخ کرد ! "
گفتا که : "معنی اش چیست ؟! "
گفتم : "شبیه نامرد "
گفتا : " گل ملوسم ..."
دیگرسخن نگفتم
گفتا : "بشو عروسم "
دیگر سخن نگفتم
گفتا : " سکوت کردی ؟"
گفتم : " به حسب عادت "
گفتا که : " مخلصم من "
گفتم : " خفه ! کثافت ! "
گفتا که : " باشه ، می رم "
گفتم : " برو ...جهنم ! "
گفتا : " فدای فاطی ! "
گفتم : " ستاره ، اعظم ! "
گفتا : " بهاره جانم ! "
گفتم : " بمیر اصلن "
گفتا که : " ترش گردی ! "
گفتم : " تو نیز ...ایضن ! "
گفتا : "عجب خری تو ! "
گفتم : "نه ! خر شناسم "
گفتا : " شوی تو پنچر "
گفتم : " نه ! با زاپاسم "
گفتا : " غلط نمودم "
گفتم : "خرابی از ذات "
گفتا که : " بود شوخی "
گفتم که : " روح بابات ...! "
 

 

 
 
یه شب که در فکر کتابم بودم
تو گیر و دار رخت خوابم بودم
 
زیر لاحاف بودم و داغم بودم
مشغول تفتیش دماغم بودم
 
دیدم یه مرد خوشگل و قد بلند
اومد توی اتاق من با لبخند
 
جلو اومد تو اون همه سیاهی
گفت به من : " چطوری ؟ روبراهی ؟!
 
خب چه خبر ، شعراتو من می خونم
می خندم و شراب میاد تو خونم
 
برو کنار منم بیام تو تختت
شب که می شه در نمیاری رختت؟!
 
جیغ نزنی می خوام تورا ببوسم
اگر خوشم اومد بشی عروسم ! "
 
ما رو می گید زبونمون بند اومد
این کیه که با کلی لبخند اومد؟!
 
از کجا می شناسه منو ؟ ...جاسوسه ؟
نیومده می خواد ما رو ببوسه
 
نگاش ولی یه دنیا مهربون بود
به قول گفتنی بگم همون بود
 
گفت یکی تو گوش من : "دختره
الان زمان نهی از منکره "
 
یه جوری که از روی تخت نیفتم
اِهَن اوهون کردم و فوری گفتم :
 
" تمام دنیا شده ضد فرهنگ
کسی با من نکرده بود هماهنگ
 
کاری ندارم به  چَه و چه و بَه
بیرون نری زنگ می زنم صد و ده
 
سی ساله من مجردم برادر
خودت مگه نداری خوار و مادر ؟
 
برو بیرون که دیدنم حرومه
نوازش و بوسیدنم حرومه "
 
طرف ولی کنار تختم نشست
کشید رو ملّافه با حوصله دست
 
گفت : "گلم! اینکه سوال نداره
خواب که دیگه حروم ،حلال نداره
 
این همه عاشقن منو ببینن
از رو لبام گل بوسه ها بچینن
 
بین همه من اومدم سراغت
قربون اون عینک رو دماغت
 
تو خواب چرا با عینکی گل من؟!
بذار برش دارم با دستم اصلن! "
 
نتیجه ای نداشت راندمانم
فایده ای نداشت گفتمانم
 
پا شدم و با چنگول و جیغ و مشت
با لگدای خیلی خیلی درشت
 
زدم بهش یه ذره هم ننالید
نمی دونم کجاش زدم که خندید !
 
من می زدم ، ولی خلافش می رفت
از تو کمر یهو تو نافش می رفت
 
مشتی زدم رو موی پر کلاغش
دیدم که پام رفته توی دماغش
 
گردنشو گرفتم و چلوندم
دیدم که شال قباشو می تکوندم!
 
گفت بازم : " من واسه تو حلالم
خیال نکن کافر و بی خیالم
 
جیغ می زنی ،جیرجیرو ، کولی هستی
چه دختر اُمّل و هولی هستی
 
تا اونجا که یادمه گیج نبودی
عقده ای و اهل مسیج نبودی
 
همین جوری هستی که تنها موندی
با لگدات خواستگارو پروندی
 
این همه فال گرفتی از کتابم
یه شب گذاشتی من برم بخوابم ؟
 
این همه به شاخ نبات زیبام
قسم دادی منو که خیلی تنهام
 
منم برات هزار دعا  همیشه
خوندم  و دیدم گره وا نمی شه
 
دیدم  اگه اینجوریا پیش بره
عمرا اگه کار شما پیش بره
 
اینجوری شد پاچه را ور کشیدم
با برگه ی مرخصی پر کشیدم
 
ازتوی برزخ اومدم سراغت
دستتو در بیار از اون دماغت
 
تا که خودم بگیرمت ،نتُرشی
تو هم عروس بشی ،کمی ننر شی
 
بوسه به درج تو برام حلاله
نمی شه که ادا نشه ،محاله
 
حالا دلت می خواد بیای کنارم
یا که برم مادرمو بیارم؟! "
 
ما رو می گید؟! ...اینقده خوشحال شدیم
که خودبه خود  رفتیم و اغفال شدیم
 
لبامو لوله کردم و چشامو
بستم و منتظر شدم لبامو
 
حافظ شیرازی بیاد ببوسه
یک ،دو ،سه ،چار...الان می خواد ببوسه ...
 
اما دریغ از لب و بوسه خواهی
هیشکی شبیه من نشه الهی
 
نصفه شبی لبام روی هوا موند
حافظ اومد این دل ما رو سوزوند
 
گمون کنم که مرخصیش تموم شد
غیب شد و خواب منم حروم شد
 
یهو دیدم نوشته شد رو دیوار :
"دسترسی به تارنمای مورد نظر امکان پذیر نمی باشد "
کفر منو با خنده هات دربیار
 
گریه و خنده م یهو مختلط شد
بیدار شدم ،توی اتاق ، خود به خود
 
دیدم که با لاحاف در نبردم
تمام پنبه هاشو خالی کردم
 ***
اگر که من یه ذره شانس داشتم
جای پرایدم الگانس داشتم !
 
 
 
 شعر
با اجازه استاد نظامی گنجوی

نخستین بار گفتش کز کجایی؟
مبادا هم محل، هم خاک مایی؟
چرا این دختر همسایه مان را
تو کردی خواستگاری بی خبر،ها؟!
چرا اورا تو کردی انتخابش؟
بگفتا: مطمئنم از جوابش!
بگفتا: نرخ مهرش با تو گفته؟
بگفت: آن را که داده، کی گرفته؟!
بگفتا: بیشتر من دارمش دوست
بگفت: اما مهمتر، پاسخ اوست!
بگفتا: دوستش داری چنان من؟
بگفت: عشقت نه نان است و نه مسکن!
بگفتا: ازچه رو دارد قبولت؟
بگفت: او گفته با من بهر پولت!
بخندید: این دلیلش نیست کافی!
بگفت: آیا تو از خدمت معافی؟!
به ضرب پول، بنده روسفیدم
و سربازی خود را هم خریدم!
تو حتی یک موتور گازی نداری
خریدم من دو ماشین شکاری!
تو یک آلونک کوچک نداری
تو چون من خانه در پونک نداری!
به دانشگاه بودم سخت ساعی
ولی البته غیر انتفاعی!
بنابراین دلیلش هست کافی
نباید بیش از این مهمل ببافی
بگفت: اما منم فرهاد عاشق
بگفت: ازغصه اش باید کنی دق!
 

نظرات شما عزیزان:

Saman.TanhaTarinTanha
ساعت3:06---5 تير 1391
اجب گفتم گفتايى بودهاااا اونجاش باحال بود گفتم خودم لولويم ه ه ه ه اونم چى؟ با اين قيافه
طنز بعديشم خنده دار بود اما چرا سانسور نكردى آبجى شيطون از تو بعيده آجى من


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:53 توسط زهرا|


آخرين مطالب
» دنیای من....
» سلامی دوباره....
» امام حسین (ع)
» بابت نبود چند ماهه
» دلم گرفته......
» ویژه شهادت حضرت علی (ع)
» عشق چیست؟!!!
» بدون شرح
» مطلب ارسالی از سرنوشت
» ولادت سه نور تابناک ولایت
» چرا به همدان همه دان گفته میشه" بر اساس یه داستان"
» مبعث رسول اکرم (ص)
» اینو نخونی بد چیزی رو از دست میدیا.....
» حکایات جالب وخواندنی(طنز ایرانی)
» اس ام اس خنده دار جدید.....
» آموزش بدست آوردن عشق
» اشعار طنز
» به مناسبت روز پدر
» داستان های کوتاه و خنده دار
» داستان بخت بیدار
» چطوری امضا می کنی؟؟؟
» دانستنی های بامزه:
» چگونه شادتر زندگی کنیم؟
» 6 دلیل خوب برای خواب بعد از ظهر !
» چرخ زندگی تان خوب می چرخد یا ، بد ؟
» چه قدر عجیبه؟!!!
» تقدیم به مادر عزیزم
» داستانی از آلبرت انیشتین
» اس ام اس عاشقانه
» برای دلهای گرفته
Design By : MohammadDesign.IR